صندوقچه دل

من برنده خواهم شد ، نه فورا ولی حتما ....

صندوقچه دل

من برنده خواهم شد ، نه فورا ولی حتما ....

من آمده ام

سلام


من اومدم


با دستهای پر ،  با قلبی آرام و مطمین


من اومدم


با فکری باز ، با امید زیاد به آینده ، با لبخند روی لبهام ، با برق شادی توی چشمام


من اومد م


با فراموشی گذشته ، با به دست باد دادن تمام غصه ها ،


من اومدم


با توکل بر خدای مهربونم که تواین مدت تنهام نگذاشت ، با دستام که به زانوی خودم گذاشتم


و


گفتم :


یا علی !!!


من اومدم


الهی به امید تو

.

.

.

.

.

.

نظرات 4 + ارسال نظر
آوا 23 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 13:54

سلام الهه جونم.
خوبی عزیزم؟
نه خبری از بچه نیست خداروش.ر...فقط یه معده درد ساده ست.
اهوم طفلک اون بچه..مامان بابای بی فکرش..جالبیش اینه که کلا باباش که گذاشته بود رفته بود.مامانشم اصلا بچه شو دوست نداشت و نمیخواست....فقط خاله شیرین که مامان بزرگش بود بزرگش میکرد.

سانیا 23 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 11:44 http://saniavaravayat.blogsky.com

خدا رو شکر که باز هم میبینیمت عزیزم . ..باز هم همونقدر با امید و توکل

سلاااااااااااااااااااااااام

یلدا 22 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 14:36

شکر
شکررررر
شکررررررررر

شکر از اینکه هستید

مهناز 22 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 10:02 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم
چقدر خوشحالم که حالت خوبه!خدارو شکر....
همیشه همینجوری پر انرژی و خندون و پر امید باش،الله جون.
زود بیا بنویس و برامون از روزایی که نبودی بنویس!

چششششششششششششششششششششم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.