صندوقچه دل

من برنده خواهم شد ، نه فورا ولی حتما ....

صندوقچه دل

من برنده خواهم شد ، نه فورا ولی حتما ....

من کجا و آنچه می گویی کجا ؟


داره بارون میاد ، مثل همیشه پاک می کنه همه چیزرو ، چرک و ناپاکی ها رو


می شوره و می بره ، ولی تا وقتی بارون نیاد ، این زنگارا باید روی زمین بمونه


دلم می خواد همه چیز صاف باشه ، تمییز باشه ، حتی اگه بارون نباره ، ای کاش


می شد من تلاش می کنم .


تا حالا شده کسی در موردتون نظرهایی داشته باشه که کاملا برعکس اون چیزی


هست که شمای واقعی هستین ؟ 


تا حالا شده کسی عجولانه و غفط از روی ظاهرتون شما رو قضاوت کرده باشه ؟


تا حالا شده کسی براتون اعتراف کنه که چی فکر می کرده ؟


تا حالا شده قلبتون بگیره از قضاوتها و بعدش خدا رو شکر کنید از درک درست


و دیدن واقعیت ها درمورد شما ؟


امروز یک نفر از من عذر خواهی کرد ، بابت فکرهای  بدی که نسبت به


من می کرد !!


گفت در مورد من چه فکر هایی می کرده ، این که یه زن جلف بودی  که با


پسر کوچیکش زندگی می کنه ،


یه زن که تا آخر شب سر کاره و معلوم نیست چه غلطی می کنه


تمام تصوراتش نسبت به من این ها بوده !!


اما بهم گفت بد از شناختش نسبت به من ، از خودش و چیزهایی که


بهشون فکر می کرده خجالت کشده


بهم گفت ببخشمش ، گفت اگه بهم نمی گفت اذیت میشده ، گفت نمی دونه


درموردش چی فکر می کنم ، اما از الان به بعد نظرش نسبت به من از


زمین تا آسمون تغییر کرده ، گفت بابت اون تصوراتش از خودش خجالت


می کشه گفت ببخشمش !!!


من اون لحظه گریه ام گرفت ، و باز به این نظر رسیدم که زن تنها با یه


بچه که می خواد آبرومندانه زندگی کنه اینجا چقدر باید تحملشو بابت


نگاهها ، بابت حرفها ، و بابت رفتارها بالا ببره !!


من چقدر می تونم خودمو ثابت کنم ؟ تا کی باید تلاش کنم ؟


اما خدا رو شکر کردم خوب همین یک نفر که تغییر کرد یعنی من دارم


تو مسیر درست حرکت می کنم !!!


دلم می خواد درک کنید ، خسته شدم از اینکه نمی تونم راحت بخندم ،


نمی تونم راحت راه برم ، نمی تونم راحت حرف بزنم ولی


من همچنان دارم تلاش می کنم تا بتونم همه اون چیزها رو به راحتی و


با خیال راحت انجام بدم ، من تلاشمو می کنم تا خود خودم بمونم ،


نه اینکه خودمو پشت نقابی پر از تزویر و دورویی مخفی کنم !!


من سعیمو می کنم تا زندگی کنم ، درست که سخت برام ، درسته که


روحم ، ذهنم هر روز خسته تر می شه ، اما من کم نمیارم ، من باید


ثابت کنم به بقیه و بیشترر به خودم


من پاک می مونم و همیشه سرمو بالا می گیرم ، من مثل بقیه نیستم


فقط و فقط مثل خودمم ، من همینجوری ام ، دلم پاک ، قلبم صاف و


هیچ کینه ای ندارم ،


می دونم این حسم به بقیه منتقل می شه ، می دونم یه روزی می فهمن


که تمام زنهای تنها ، تمام کسایی که از صبح  تا آخر شب سر کارن


همون زن هایی که تمام تلاششونو می کنن تا زندگیشون مثل آدمیزاد


باشه ، بدون خطا ، بدون لغزش . . . .








به بهانه ی چهارشنبه های عاشقی :


حس بودنت قشنگ ترین حس دنیاست


تو که باشی ، هر روز را  . . .


هر ثانیه را  . . . عشق است


حال که در کنار من هستی


حس می کنم بودنم را !!!


هیچ چیز معجزه ی دست های تو نمی شود !!!!





نظرات 28 + ارسال نظر
پرنسس یخ 13 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 14:45 http://misswinter.blog.ir

به نظرمن که ای کاش این دوست نظرات قبلی که درمورد شما داشت رو نگه میداشت برای خودش و برای راحت کردن وبه آرامش رسیدن خودش دلی رو نمی شکست

عزیزم دل نشکست، فقط به خودم افتخار کردم ، فدای تو

اذر 10 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 12:35 http://azar1394.blogfa.com

سلام
گلی چرا نمینویسی

من الهه ام عزیزم ، گلی کیه اونوقت ؟

آوا 9 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 13:21

سلام الهه جون.
خوبی گلم؟
واقعا همینطوره.کاش ما آدما یاد میگرفتیم که به خاطر حال بد خودمون رو کسی تاثیر نذاریم و بدون توضیح حالشو بد نکنیم..
فدای تو مرسی که میای.
پست نمیذاری بانو؟

سمیرا 9 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 12:56 http://tehran65.blogfa.com

میفروش اینجا هم آتیش سوزونده که
..........
الهه؟؟؟؟؟شمام با بچه ها تو تلگرامی ؟؟؟؟؟؟؟

میفروش که همه جا لطفشون جاری ،
با اجازه بزرگتراااااا بله بنده هم در تلگرام حضوری کمرنگ دارم

آوا 8 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 13:22

سلام الهه ی عزیزم.
خوبی؟
ممنون که اومدی...امروز خیلی بهترم گلم...
میبوسمت.

میفروش 8 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 10:35

الهه خانوم هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای اله خانووووووووووووووم

سلام
کجایی !؟ چرا جواب نمیدی !؟ گِلوم پاره شد از بس داد زدم! انگار نه انگار که اینجا وبلاگ یه خانوم محترمه ، من اینجا رو با سر جالیز اشتباه گرفتم !! ببخشید منو ؛ همش تقصیر این زن گندمگون ( سمیرا ) هست !!! اون وادارم کرد داد و بیداد کنم ! خودشم رفته اون پشت قایم شده .
حالا ولش کن اونو ، چرا آپدیت نمی کنی و چیزی نمی نویسی !؟ خُب ما که تو اداره کاری نداریم جز وبلاگ گردی ، و چه وبلاگی بهتر از وبلاگ شما دوستان .
میخونیم و از خوندن مطالبش و کامنت دوستان و از تجربیاتشون بهره می بریم در حد سوادمون .
برقرار باشید. به امید دیدار

سللللللللللللللللللللللللللللللللللام ، اینجا جایزه نه وبلاگ چشم میام

مسعود 7 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 19:01

امکانش هست آدرس وبلاگ قبلیت را بهم بدی ؟
دوست دارم نوشته های گذشته ات را بخونم

چرا که نه

ضعیفه واینا 5 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 18:49

سلام گوشیم جدید خریده بودم هنگی بود پس دادمشقراره یه گوشی خوی واسه تولدم بگیرم به امیده اون فعلا گوشی ساده دارم من دی ماه میام

ایشالاااااااا

ضعیفه درتلگرام(ریحانه) 5 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 14:35

دلم تنگ شده براتون

سلللللللللللللللللللللللللللللللللللام ریحون جووون کجایی ، دلم مام همه براتون تنگ شده ، همه سراغتو می گیررررن ، کجایی که شوشوت تمام پراشو کنده از غصه بیا زودتر جمعش کن دیگه همه رو کلافه کرده ،
چقدر لطف کردی اومدی اینجا یه خبری بده دختررررر

تیرداد 5 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 09:35 http://arashk60518.blogfa.com

خوبی اله عزیز؟ بیا گهگاهی دور همی یه کم بخندیم

خوبم ، والا من همیشه دارم می خندم ، گهگاه رو نمی دونم !!!

آوا 4 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 18:20

سلام الهه جونم.
خوبی عزیزم؟
همینطوره واقعا.تنها دوست دنیای واقعی من مامانمه..وقتی با مامانمم میخندیم و خوشیم.غصه هامونو فراموش میکنیم با هم...
میگم هروقت خواستی درست کنی بگو دستورشو بهت بدم با کمال میل عزیزم.شاید پسرت خوشش بیاد.تنوعه دیگه.
قربونت برم.خدای عزیزای تورو هم برات حفظ کنه و سایه ت همیشه بالاسر پسر گلت باشه.
شبت خوش.

آوا 4 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 13:37

سلام الهه خانومی.
خوبی عزیزدلم؟
ممنون که میای.
نه گلم رنگش نمیره.آخه خونه ی ما نوساز نیست که خیلی تمیز و خوش رنگ و رو باشه.تازه من کلی تمیزش میکنم بازم معمولیه.اما اون خونه مونو که زیاد نمیسابیدم خودش کلی تمیز و قشنگ بود.عیبی نداره..دل باید خوش باشه دیگه..
اووم من منظورم تمیزی ظاهری تهران نبود زیاد.منظورم چیزای دیگه بود...چیزای بوق....

چه می دونم والا

سمیرا 3 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 11:46 http://tehran65.blogfa.com

هااااااااای الهه

هاااااای

هااااااااااای سمیرا
هااااای

samira 3 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 11:37 http://tehran65.blogfa.com

وای خاک تو سرم

وب توعم هم زمان با مهناز باز کرده بودم و نگو کامنته که به مهناز

گفتم نی اینجاس

متوجه شدم

samira 3 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 06:46 http://tehran65.blogfa.com

مهنازززززز میگماااااا:

ولی چه خوب که دکتر ساشا نزدیکتون هس اینجور موقع ها

خاله سمیرا به قربون خودش و تجویزاش.ببوسش محکمممم

سمیرا !!! حالت خوبه !!! من الهه اممااااااااااا

samira 2 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 14:41 http://tehran65.blogfa.com

همین که خودتی خیلی هم عالیه الهه

بیخیال حرف و حدیثای دیگرون...راحت و اونجور که دل پاکت

دوس داره زندگی کن ...

چشم !

سانیا 2 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 11:14 http://saniavaravayat.blogsky.com

عزیزم سکوت میکنم چون میدونم چی میگی . سکوت میکنم چون از این نوع نظرات بیزارم سکوت میکنم چون حتی تو مهدبچم هم باید نشون بدم که پد ربچم سفره سکوت میکنم چون دارم تو جامعه ای زندگی میکنم که هنوز افکار مردمش شده زمان جاهلیت که دم در سبزی پاک میکردند شکل ادمها عوض شده اما افکارشون نه ....

دختر همساده 1 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 19:06 http://zizinet.blog.ir

فدات بشم من دختر :(
واقعا پستی خودشون رو ثابت میکنن کسایی که فقط بخاطر ساعت کارت دیر خونه برگشتنات یا هر چیزی قضاوتت میکنن.
اگه شعور داشته باشن کاملا معلومه اوضاعت.
خوب یه زن تنها با یه بچه اگه کار نکنه از کجا مخارجش تامین شه؟
اگه به ظاهرش نرسه با چه انگیزه ای مادری کنه و شاداب بمونه؟
میدونی؟ همه ی اینا بخاطر میل شدید به غیبت و پچ پچ کردن درمورد این و اونه که متاسفانه تو کشور ما وحشتناک زیاده:(

شدیدااااا موافقم با حرفات

آوا 1 - آذر‌ماه - 1394 ساعت 08:33

سلام الهه جونم.
خوبی عزیزم؟
صبحت بخیر...ممنون که میای فدات.
همینطوره گلم....
زندگی کردن تو این جامعه ی امروز خیلی سخت شده..مطمئنم که یه روزی پسر توام به مامانش افتخار خواهد کرد...شک ندارم...

مهناز 30 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 12:15 http://www.1zan-moteahel.blogsy.com

چقدر بده که تو این مملکت،زن فقط با وجود مرد معنی پیدا میکنه؛و زن تنها رو قبول ندارن و هزارجور انگ و برچسب بهش میچسبونن!
تو خودت باش عزیزم....
همونی که هستی!خود واقعیت خیلی پاک و زیبا و خوبه....

دارم همین کاررو میکنم ، من خودمم خود واقعیم تا منو بتونن بشناسن

مسعود 30 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 07:05

به نظرم قضاوت های دیگران همیشه وجود داره نمیشه ازش فرار کرد و چیز خاصی نیست که بهش فکر کنی.

اما خیلی عالیه که خودت باشی . یادت باشه که خیلی ها نمی تونن خودشون باشن.
و قلب پاک و مهربون برای هر کسی نیست . پس مواظبش باشید .

سعیمو می کنم ، ایشالا ببینن و قبول کنن !!

memol 29 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 19:29 http://www.shabemahtab53.mihanblog.com

سلام.خوبه پس رمزی نیستی!

/اوا خانم لطف کرد رمز داد بهم مرسی.
وبلاگم رو هم نوشتم.
بیا خوشحال میشم.

من همه نوشته های بلاگفام رو هم دارم منتقل میکنم میهن بلاگ

خدا رو شکر که بالاخره انجام شد عزیزم حتما بهت سر می زنم

زبله 28 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 14:42 http://Lee-aa‏‏‏‏‏d.blogsky.com

افرین این همون الهه ی واقعیه..همونکه بلید باشه و هست

تو عزیز دل منی همین !!

memol 28 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 10:47

سلام خوبی؟
نه بابا عصبانی نیستم.

من خودم پست رمزی دارم توی وبلاگم چند ماه یه بار اونم چون واقعا خیلی خصوصیه و نوشتنش باعث حذف وبلاگم میشه وگرنه همونم ازاد میذاشتم.
اما اصلا نمیفهمم اینایی که همش رو رمزدار مینویسن منظورشون چیه!

خوب هر کسی یه نظری داره > خدا رو شکر لااقل اینجا آزادی ، آدرس وبلاگتو بده به آوا بگم خوش بیاد اونجا

آوا 28 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 08:14

سلام الهه بانو.
خوندم پستت رو..
هیچ وقت خسته نشوو..خواهش میکنم.همیشه سرت رو بالا بگیر و زندگی کن..
من مامان خودمو دیدم..میدونم زندگی کردن برای یه زن تنها با یه بچه چقدر میتونه سخت باشه.. تا حدود خیلی زیادی درکت میکنم...
اما تو داری درست زندگی میکنی...پس بهش افتخار کن.

مرسی از راهنماییت در مورد سیب زمینی حتما این بار امتحانش میکنم.در ضمن امروز پستی که بنویسم بدون غر غره.خخخ.
روزت خوش بانو.

راست می گی تو می تونی خوب درک کنی ، تو همیشه به مامانت افتخار می کنی ایشال یه روز امیر حسین منم همینجور ی باشه
خواهش می کنم عزیزم

میفروش 27 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 23:24

سلام
شبت بخیر. خوبی؟
وقتی می خونمت کیف میکنم از این همه اعتماد به نفس ، راستش یه جورایی بهت حسادت میکنم ، از این همه اراده و استواری ، خوشا به حالت ، شاید در زندگی چیزهایی نداشته باشی ولی خصیصه هایی داری که تو رو شاخص می کنه و به تو ارزش و اعتبار می بخشه . احسن دوست خوب من ، که دیگران را وادار می کنی که بهت احترام بگذارند و در مقابل اراده ات سر خم کنند و عذر خواهی کنند از قضاوت اشتباهشان ،
نگفتی کی بود و ارتباط ایشون با شما کاری بود یا همسایه و یا .... ولی بیشتر مواظب خودت باش . خدای ناکرده قصد پهن کردن دام برای شما نداشته باشند . البته با شناختی که دارم میدانم نیاز به نصیحت من ندارید . حسب وظیفه عرض کردم
برقرار باشید . به امید دیدار

به من حسادت ؟؟؟ واقعا ؟؟؟
خیلی ممنونم ازتون ، همیشه سعی کردم قشنگ زندگی کنم ، همیشه سعی کردم با آبرو باشم ، من عقیده دارم به این مسئله ایشالا خدا هم کمکم کنه تو این راه خیلی خیلی سخت

ماهی سیاه کوچولو 27 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 21:29

الی جونم چطوووووووره؟؟
پسرگلت خوبه؟
با اومدن بارون، ذوق مرگ شدم.

متاسفانه، هممون گاهی درمورد همدیگه یه فکرایی می کنیم که اصلا درست نیستن.
از زندگی همدیگه هیچی نمیدونیماااا ولی هر حرفی رو به زبون میاریم.
کاش خودمونو جای همدیگه میذاشتیم بعد درمورد هم قضاوت می کردیم.

ای کاششششششش
ما خوبیم تو چوری ماهی قشنگم

ماهی سیاه کوچولو 27 - آبان‌ماه - 1394 ساعت 21:29

الی جونم چطوووووووره؟؟
پسرگلت خوبه؟
با اومدن بارون، ذوق مرگ شدم.

متاسفانه، هممون گاهی درمورد همدیگه یه فکرایی می کنیم که اصلا درست نیستن.
از زندگی همدیگه هیچی نمیدونیماااا ولی هر حرفی رو به زبون میاریم.
کاش خودمونو جای همدیگه میذاشتیم بعد درمورد هم قضاوت می کردیم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.